یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

سوغاتی

یاد داری که زمن خنده کنان پرسیدی


چه ره آورد سفر دارم از این راه دراز ؟


چهره ام را بنگر تا بتو پاسخ گوید


اشک شوقی که فروخفته به چشمان نیاز


چه ره آورد سفر دارم ای مایه عمر؟


سینه ای سوخته در حسرت یک عشق محال




چه رهآورد سفر دارم ... ای مایه عمر ؟


دیدگانی همه از شوق درون پر آشوب



ای بسا در پی آن هدیه زیبنده تست


در دل کوچه و بازار شدم سرگردان



چو در اینه نگه کردم دیدم افسوس


جلوه روی مرا هجر تو کاهش بخشید


دست بر دامن خورشید زدم تا بر من


عطش و روشنی و سوزش و تابش بخشید


حالیا... این منم این آتش جانسوز منم


ای امید دل دیوانه اندوه نواز


بازوان را بگشا تا که عیا نت سازم


چه رهآورد سفر دارم از این راه دراز


فروغ فرخزاد

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:سفره,کوچه,سرگردان,هدیه,عمر,افسوس,دیوانه,فروغ,
  • در میان اوج نامردی به قعر نامرادی ها

    صدائی خسته در صد واژه ی مبهم

    وصدها واژه ای در سطر خیس قطره های اشک

    میان خیسی هرخط دفتر

    در تب فریاد

    وچون سرخی غمبار شقایق ها

    نگاهی غمزده خونین

    درون سینه اش رنگ سیاهی های یک اندوه

    وتکرار خطوط اشک

    میان خط به خط دفتری خاموش.



    واما بازهم خاموشی واندوه

    ودر صدها سوال مانده در تردید

    به سرگردان سکوتی

    باز پیچیدن بخود... در یاس نا سامان یک" بودن"



    نیازی سخت درمانده

    به فریادی ز قعر سینه ای همواره درخاموشی مطلق

    ویک نومیدی سخت وسیاه از هرچه بودن

    در میان اوج نامردی به قعر نامرادی ها



    اگر حق هم چنین باشد

    چنین حق دل من نیست

    نه حتی حق تودر بودنی

    تنها برای زنده بودن ها .... فقط یکبار!

    نه بار دیگری از روی دانش های عمری زندگی کردن

    فقط یکبار!





    ولیکن " زندگانی" ... "زنده بودن" نیست

    بسی بالاتر از" این" حق "بودن " هاست

    ....

    ...واما عشق...

    گذار رودباری در رگ خونین قلبی پر طپش اما...

    رسیدن تا به مردابی میان زندگانی بین آدمها!

    زدنیا حق من" اینگونه بودن"



    بازهم حق دل من نیست

    نه حتی تو!!!



    خداوندی که جان بخشیده قلبی را

    به هر تن در جهان خویش

    تنی آزاده را روی زمین همواره میجوید

    واما آدمی درحد جای خود

    گرفته حق بودن را ....میان این زمینِ ِ تا ابد

    درگیر ناحقی!!!!

    نه دیگر !!! حق تو یا حق من "اینگونه بودن"نیست !!

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 5 آبان 1391برچسب:سرگردان,سیاه,سوال,شقایق,تکرار,ادم,قلب,حق,دل,خدا,جعان,همواره,
  • من نميخواهم همه اين حرف ها را بشنوم...

    آدمهاي زيادي نيستند

    كه برايم مهم باشند،

    آنقدر كه بخواهند ذهنم را مشغول كنند يا نگاهم را ،

    اما

    گاه براي آدمهايي واقعا متاسفم

    براي حقارتشان

    كوچكيشان

    پوچيشان

    و بيشتر از همه براي قضاوتهايشان

    ...

    باز ميگذارم در وادي خود بمانند

    حيران و سرگردان،

    هرگونه دوست دارند

    بخوانند و بگويند و بيايند و...

    اين دنيا حرفهاي زيادي دارد

    ومن نميخواهم

    همه اين حرف ها را بشنوم

    من

    درونم غوغاييست

    و چه ساده نگاهها تفسير اين دلي هستند

    كه نمي دانند...

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:ساده,حیران,قضاوت,سرگردان,ساده,نگاه,تفسیر,غوغا,متاسف,,
  • صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.ir

    یک نفس تا خدا

    سوغاتی

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا